سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تعداد کل بازدید : 80577

بازدید امروز : 5

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

خدایا به من زیستنی عطا کن که در لحظه مرگ بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است حسرت نخورم و مردنی عطا کن که بر بیهودگیش سوگوار نباشم برای اینکه هرکس آنچنان میمیرد که زندگی میکند خدایا تو چگونه زیستن را به من بیاموز چگونه مردن را خود خواهم آموخت خدایا رحمتی کن تا ایمان نان و نام برایم نیاورد قدرتم بخش تا نانم را و حتی نامم را در خطر ایمانم افکنم تا از آنهایی باشم که پول دنیا را میگیرند و برای دین کار میکنند نه از آنهاییکه پول دین میگیرند و برای دنیا کار میکنند

دوستان














لینک به لوگوی من

بایگانی نوشته های من - انسانم آرزوست

اشتراک

 

جستجوی سریع

:جستجو

با سرعتی بی‏نظیر و باورنکردنی
متن یادداشت‏ها و پیام‏ها را بکاوید!

بایگانی

بایگانی نوشته های من
تابستان 1384

رأی [درست] جز هنگام خشم پنهاننمی ماند . [امام حسن علیه السلام]

چون نیک بنگری همه تزویر می کنند

نوشته های هادی::: جمعه 84/2/9::: ساعت 10:41 عصر


من نمیخوام صحبت ضد بر علیه کسی بنویسم ولی آقای رئیس جمهور فعلی ما با سخنانشون و با طرفداری بیش از بیست میلیون ملت ایران در هشت سال پیش به ریاست جمهوری رسیدند که مسائل تیرماه سال 76 ، بی بند و باری و آزادی بی اصول حجاب و در پی آن روابط های ...
   
دستاوردهای ایشون بود و در ادامه چهار سال بعد با تمام مخالفتی که مردم با ریاست جمهوری ایشون داشتند و با وضعیتی که خودم دقیقا یادم هست در ورزشگاه شهید شیرودی رئیس جمهور پیش آوردند و مردم با دیدن اشکهای ایشون دوباره احساساتی شدند و دیدیم که بر خلاف تصور و با حضور کاندیداهای قویتر باز هم ایشون انتخاب شدند .

 
  

و من به عنوان یک جوان که بی طرف هستم و فقط و فقط به ارزشها ، آرمانها ، ایران و ایرانی علاقه دارم و قصد نفی کردن کسی یا چیزی را هم ندارم یه سئوال از شمایی که این متن را می خوانید دارم و این که : کو ارزشهای کسانی که برای این مرز و بوم از جان خودشون گذشتند ؟ کو حیاء دختر ایرانی و چشم پاکی مردانش ؟ آیا این ها همه برگرفته از دوم خردادها نیست ؟ من نمی خوام بحث سیاسی راه بندازم و محیط این وبلاگ رو نجس کنم ولی تا به کی سکوت ؟ چرا نباید از حق خودمون دفاع کنیم آیا این آزادی که به ما جوان ها داده شد به قیمت گرفتن چه چیزهایی بود ؟ ( دوست ندارم دیگه بیشتر از این بحث رو کش بدم قصد توهین به کسی یا گروهی روهم نداشتم و ندارم این فقط حرف دل بود )

   

... الان هم خوب شخصیت های محترمی برای ریاست جمهوری ایران کاندیدا شده و می شوند امیدواریم که هرچه می شود بشود فقط و فقط در راستای خدمت و زنده نگه داشتن ایران و ایرانی .



یاد یاران

نوشته های هادی::: جمعه 84/2/9::: ساعت 2:39 صبح

با سلام خدمت همه دوستان خوبم ، یه چند روزی وقت نکردم متاسفانه بیام و مطلب بنویسم و امشب که اومدم مطلبی بنویسم مطلبی بهتر از این نوشته ندیدم که گفته ی دکتر علی شریعتی هست . بد نیست یادی هم از معلم شهید دکتر علی شریعتی بکنیم :

خدایا : به من توفیق تلاش در شکست ، صبر در نومیدی ، رفتن بی همراه ، جهاد بی سلاح ، کار بی پاداش ، فداکاری در سکوت ، دین بی دنیا ؛ مذهب بی عوام ، عظمت بی نام ، خدمت بی نان ، ایمان بی ریا ، خوبی بی نمود ، گستاخی بی خامی ، مناعت بی غرور ، عشق بی هوس ، تنهایی در انبوه جمعیت و دوست داشتن بی آنکه دوست بداند روزی کن !

برداشت شما از این گفته استاد شهید چی هست ؟ 



خاک تو گر نیست جان من مباد

نوشته های هادی::: شنبه 84/2/3::: ساعت 9:54 عصر

با سلام خدمت تمامی دوستان عزیز ، الان چون بحث داغ انتخابات هست می خواستم کمی دربارۀ این موضوع بحث و تبادل نظر کنیم که چرا متأسفانه کاندیدا ها بعضاً احساس می کنند مردم هنوز انسان هایی فاقد عقل و شعور هستند و هنوز هم در عصر ماقبل تاریخ زندگی می کنند ؟ با حرکات و رفتارهاشون می خواهند چی رو ثابت کنند ؟ انسانیت پس این وسط چه جایگاهی دارد که همه حاضر هستند برای رسیدن به پست و مقام اون رو نادیده بگیرند و همۀ آرمانها و اهداف یک ملت رو زیر پا بگذارند . آیا ما مدیون هزاران نفر انسانی نیستیم که انسان گونه از جان خود گذشتند تا ایران همیشه ایران بماند . ایران کشور زرتشت ، هخامنش و آریا که تاریخ و تمدنش ریشه در اعماق دارد و ازسختی هایی چون تاختن مغول ها ، انسان کشی های قاجار و حملات اعراب وحشی سربلند بیرون آمده است تا کجا می تواند تحمل کند . چرا باید در سه دهۀ اخیر شاهد تخریب تخت جمشید نماد مسلم ایران باشیم و اگر بیشتر بیاندیشیم چرا باید بنای تاریخی بم محافظت نشود و از بین برود مگر این بنا ها شناسنامۀ ایران نیستند ؟

   

 از این دست بسیار میشود پیدا کرد که در این مملکت فدای جاه طلبی های انسان هایی شده است که فقط و فقط خودشون و منافع خودشون رو در نظر گرفته اند من آدمی نیستم که بخواهم طرفداری از چیزی بکنم و بگم این بهتر از اون هست یا نه ولی اگر کمی انصاف داشته باشیم همین رزمنده هایی که در هشت سال جنگ عراق و ایران جانباز شیمیایی شده اند و الان کسی نیست که ازشون طرفداری بکند و یکی یکی شهید می شوند چه مفهومی دارد؟ البته کسانی هم هستند که به پول و پله های زیادی از همین جانبازی و ... رسیده اند ولی اون بیچاره هایی که از جون خودشون گذشتند و عقاید و آرمان هاشون مانع از این شد که از موقعیت سوء استفاده کنند چه گناهی کرده اند که فدای دسیسه های سیاسی سیاستمداران باشند ؟ و من با این حرفهایم فقط می خواهم از کشورم و هویت فرهنگی خودم دفاع کنم و قصد تمجید یا نفی کردن کسی را هم ندارم و امیدوارم که مردم همیشه با چشم و گوش ، اندیشه و فکر باز تصمیم برای آیندۀ کشور و مملکت خودشون بگیرند که همانا آینده و فردای فرندان و نوادگان خودشون هست .



نقض انسانیت تا کی ؟

نوشته های هادی::: شنبه 84/2/3::: ساعت 6:59 عصر

نقض انسانیت فقط در صورتی شکل می گیرد که آدم ها احساس کوچکی و کمبود کنند و برای رسیدن به اهداف پوچ و دست نیافتنی خویش ، تلاش در نابودی هرچه تمامتر انسانیت کنند . حتی من ، شما و دیگران هم ممکن است اینگونه رفتارکنیم . و چه بسیارند آنانکه برای رسیدن به اهداف خود مردم را پوچ و گنگ تلقی می کنند توهین می کنند به انسانها با اعمال زشت و غیر انسانی خود . مگر چقدر ماندگار است پستها ، مقام ها و طمع انسانها در این دنیای حقیر ؟ تا کی انسان باید از خدای خویس دور شود و به رنگارنگ دنیا دل ببندد . مگر نگفته اند که بود و نبود را باید بگذارید و خویشتن خود را در محضر آفریدگارتان تسلیم کنید ؟ آیا غیر از این است که انسانهای ضعیف نردبانی هستند برای آنانکه خدای خود را گم کرده اند و به درجات دنیوی فراتر از حالشان می اندیشند ؟نقض انسانیت تا کی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟



سلام

نوشته های هادی::: چهارشنبه 84/1/31::: ساعت 7:11 عصر

بنمای رخ که باغ و گلستانم آرزوستای آفتاب حسن برون آ دمی ز ابربشنیدم از هوای تو آواز طبل بازگفتی ز ناز بیش مرنجان مرا برووان دفع گفتنت که برو شه به خانه نیستدر دست هر کی هست ز خوبی قراضه​هاستاین نان و آب چرخ چو سیل​ست بی​وفایعقوب وار وااسفاها همی​زنموالله که شهر بی​تو مرا حبس می​شودزین همرهان سست عناصر دلم گرفتجانم ملول گشت ز فرعون و ظلم اوزین خلق پرشکایت گریان شدم ملولگویاترم ز بلبل اما ز رشک عامدی شیخ با چراغ همی​گشت گرد شهرگفتند یافت می​نشود جسته​ایم ماهر چند مفلسم نپذیرم عقیق خردپنهان ز دیده​ها و همه دیده​ها از اوستخود کار من گذشت ز هر آرزو و آزگوشم شنید قصه ایمان و مست شدیک دست جام باده و یک دست جعد یارمی​گوید آن رباب که مردم ز انتظارمن هم رباب عشقم و عشقم ربابی​ستباقی این غزل را ای مطرب ظریفبنمای شمس مفخر تبریز رو ز شرق بگشای لب که قند فراوانم آرزوستکان چهره مشعشع تابانم آرزوستباز آمدم که ساعد سلطانم آرزوستآن گفتنت که بیش مرنجانم آرزوستوان ناز و باز و تندی دربانم آرزوستآن معدن ملاحت و آن کانم آرزوستمن ماهیم نهنگم عمانم آرزوستدیدار خوب یوسف کنعانم آرزوستآوارگی و کوه و بیابانم آرزوستشیر خدا و رستم دستانم آرزوستآن نور روی موسی عمرانم آرزوستآن​های هوی و نعره مستانم آرزوستمهرست بر دهانم و افغانم آرزوستکز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوستگفت آنک یافت می​نشود آنم آرزوستکان عقیق نادر ارزانم آرزوستآن آشکار صنعت پنهانم آرزوستاز کان و از مکان پی ارکانم آرزوستکو قسم چشم صورت ایمانم آرزوسترقصی چنین میانه میدانم آرزوستدست و کنار و زخمه عثمانم آرزوستوان لطف​های زخمه رحمانم آرزوستزین سان همی​شمار که زین سانم آرزوستمن هدهدم حضور سلیمانم آرزوست

با سلام خدمت همه دوستان خوبم ، این وبلاگ مدت زیادی نیست که تاسیس شده ، امید وارم که با کمک شما دوستان عزیزم بتونم به اهدافم که کاملا از اسم وبلاگم ملوم هست برسم و فعلا ترجحا به همین شعر زیبا بسنده می کنم

 



<      1   2   3   4   5      >

[ خانه | ایمیل |شناسنامه | مدیریت ]

©template designed by: www.persianblog.com